کمیته رکن چهارم – فیسبوک در سال ۲۰۱۸ با مشکلات متعددی روبهرو بود؛ ازاینرو، کارشناسان گوناگون پیشنهاد تغییرات ساختاری را برای بهبود اوضاع آن ارائه میدهند.
فیسبوک و خصوصا مدیرعامل آن، مارک زاکربرگ، برای سال جدید میلادی باید برنامههایی جدی برای تغییر اوضاع تنظیم کنند. درواقع، اهداف کوچک قبلی و تمرکز روی پیشرفتهای شخصی برای زاکربرگ کافی نخواهد بود و او حتی باید به استعفا از شرکتی فکر کند که تأسیس کرده است.
مارک زاکربرگ از سال ۲۰۰۹ پُستهایی با عنوان برنامههای سال جدید در حساب کاربریاش در فیسبوک منتشر میکند. اهداف سالانهی او همیشه اهدافی ساده و عموما شخصی بودهاند. از پوشیدن روازنهی لباسهای رسمی تا مطالعهی کتاب در دورههای دوهفتهای و یادگیری زبان ماندارین اهدافی بودند که در فهرست کارهای سالهای گذشتهی این مدیرعامل قرار داشتند.
در سالهای گذشته، زمانه برای زاکربرگ تغییرات متعددی کرده است. او دیگر جوانی نیست که سعی میکرد خود را در قامت مدیران بزرگ نشان دهد. درواقع، مدیرعامل فیسبوک درحالحاضر مدیر بزرگی محسوب میشود که حتی به مسئولیتهای سیاسی هم میاندیشد. طبیعتا با گذر زمان، برنامهریزیها و اهداف زاکربرگ هم تغییر کردهاند و بهنوعی، نشاندهندهی تغییرات آتی شرکت تحتمدیریتش خواهند بود.
در سال ۲۰۱۶ و زمانیکه مشکلات فیسبوک هنوز فنی بهنظر میرسید، زاکربرگ تصمیم گرفت سیستم خانهی هوشمند خود را اجرا کند. در سال ۲۰۱۷، یعنی وقتی بحرانهای سیاسی از همه جهت به غول شبکهی اجتماعی فشار میآوردند، مدیرعامل فیسبوک هدف خود را سفری جادهای به سرتاسر آمریکا تنظیم کرد. زاکربرگ برای سال ۲۰۱۸، باتوجهبه آنکه اخبار دروغین و نفوذ کشورهای دیگر به فیسبوک مشکلی بزرگ تلقی میشد، هدف اصلیاش را حل مشکلات این شرکت تعیین کرد.
اکنون دوازده ماه از برنامهریزی زاکربرگ برای سال ۲۰۱۸ گذشته است. بهنظر میرسد این مدیر مشهور دنیای فناوری، برای اولینبار موفق نشد به اهدافش دست یابد. درواقع، نهتنها زاکربرگ موفق نشد مشکلات فیسبوک را حل کند؛ بلکه انواع ایرادهای ریزودُرُشت امسال در این پلتفرم کشف شد و امروز، افراد کمی به اصلاح بزرگترین شبکهی اجتماعی جهان امید دارند.
گاردین (The Guardian) در مصاحبه با کارشناسان متعدد حوزههای مختلف و افراد سرشناس، دیدگاه آنها را دربارهی مشکلات اصلی زاکربرگ و شرکتش در سال پیش رو جویا شد. این رسانه در مصاحبهی خود دو پرسش را از کارشناسان مطرح کرد:
تام واتسون، قائممقام حزب کارگر
ترک فیسبوک؛ بیشترین توصیه برای زاکربرگ در سال ۲۰۱۹
خواهد بود: فرار از انتقادهای مجلس و مسئولیتهای شخصی دربرابر مشکلات فیسبوک را ادامه دهد.
باید باشد: از شرکتی استعفا دهد که زمانی تأسیس کرده بود و زندگی مفیدی در پیش بگیرد. همچنین، به تیم رهبری جدید اجازده دهد تا مشکلات را رفع کنند و بحرانهای ایجادشده را ازبین ببرند.
آناند گریدهاراداس، مؤلف کتاب Winners Take All
خواهد بود: هدف سادهی شخصی برای توسعهی فردی که نمادی از بهبود اخلاقی برایش خواهد بود. در این هدف، نشانهای از بهبود ذهن و روح پرمشکل او وجود ندارد که آمریکا را به بحرانی جدی فروبرده است.
باید باشد: فیسبوک بههمراه شریل سندبرگ از مدیریت کنارهگیری کند. پس از این کار، سندبرگ هم میتواند با خیال راحت به برنامههای خود برای متقاعدکردن زنان برای حل مشکلات مردسالاری بپردازد. زاکربرگ پس از استعفا، مدیریت بنیاد خیریهی خود را پیگیری کند و بهجای پرداختن به همهی بیماریهای جهان، تمرکزش را روی طاعونی بگذارد که فیسبوک ایجاد کرده است. همچنین، بنیاد زاکربرگ باید تلاش برای تغییر آموزش را پایان دهد و آموزش به میلیاردرهای قدرتمند دنیای فناوری را در اولویت اصلی خود باید قرار دهد که مسئولیتپذیری اخلاقی کمی دارند.
جسیکا پاول، نویسنده و مدیراجرایی سابق گوگل
خواهد بود: تعهد بیشتر برای بهبود پلتفرم فیسبوک از خود نشان دهد.
باید باشد: اگر مارک زاکربرگ مشکلات فیسبوک را از دیدگاهی انسانیتر مشاهده میکرد، قطعا حلکردن آنها برایش آسانتر بود. درواقع، او باید دید فناورینگرانه و نگاه نادرستش به مردم را تغییر دهد؛ نگاهی که به مردم بهصورت پایگاههای داده مینگرد. دقیقا مانند دو سال پیش که او تصمیم گرفت از پنجاه ایالت آمریکا بازدید کند، امسال هم باید با پنجاه نفر بهصورت مستقیم دیدار کند. افرادی که مستقیم یا غیرمستقیم بهخاطر پلتفرم او هدف زورگویی و نفرتپراکنی و پاکسازی قومیتی قرار گرفتند یا حتی خودکشیهایی را در آن مشاهده کردهاند.
رو خانا، یکی از اعضای کنگره از منطقهی سیلیکونولی
خواهد بود: ذهنیتش برای پذیرفتن اشتباهها را بازتر کند.
باید باشد: ابزارهای رسانههای اجتماعی نوینی بسازد که به تقویت دموکراسی کمک کند.
سیوا وایزاناتان، مؤلف Anti-Social Media
خواهد بود: برای یادگیری زبانی دیگر تلاش کند. اگر مارک بهاندازهی کافی باهوش باشد، زبان برمهای را خواهد آموخت تا متوجه نسلکشی تقویتشده ازطریق پلتفرمش بشود!
زاکربرگ باید مقالههایی دربارهی تأثیر فیسبوک بر جهان بخواند
باید باشد: شرکتش را بهتر بفهمد. در این راه، میتوانم فهرستی از مقالات علمی برای او ارسال کنم که تأثیر فیسبوک و اینستاگرام و واتساپ را در جایجای جهان بررسی کردهاند. زاکربرگ برای درک همهی آن مقالهها، به سه ماه فرصت مطالعاتی نیاز خواهد داشت. در پیشنهادی بهتر، او میتواند دو سال فرصت مطالعاتی از فیسبوک بگیرد و مدرک کارشناسیاش را در دانشگاه ویرجینیا با تدریس من تمام کند. این رویکرد به او کمک خواهد کرد. افزونبراین، شرکت او و همهی کاربرانش از ادامهتحصیل زاکربرگ بیش از هر کاری دیگر سود خواهند برد.
مت کلینمن، کمدین
خواهد بود: فیسبوک را کامل ترک کند. احتمالا زاکربرگ چنین تصوری با خود خواهد داشت: «اینجا دیگر مانند قبل جذاب نیست. فیسبوک در ابتدا، محلی برای دورهمی با دوستانم و بهاشتراکگذاری محتوای جذاب بود؛ اما اکنون، اکثر دوستان من آن را ترک کردهاند. بدون توهین، افراد باقیمانده عموما دیوانههایی هستند که به قدرت مجازی کسبشده از آن دل خوش کردهاند. من به همهی افراد محترم زندگیام فکر میکنم و هیچکدام از آنها را دیگر در فیسبوک نمیبینم.»
باید باشد: تمام سالهای آینده را در مقام یکی از پیمانکاران بیچارهی مسئول بررسی تصاویر خشونتآمیز صرف کند. این افراد روزانه دَه ساعت عکسهای کاربران و فیلتر محتوای خشونتآمیز یا مخالف قوانین را نگاه میکنند. درواقع، زاکربرگ باید آسیب حضور در موقعیتهای نازل امپراتوریِ بدون ویراستار اجتماعیاش را درک کند.
جیلیان یورک، مدیر بخش اظهارنظرهای آزاد در بنیاد Electronic Frontier
خواهد بود: هدفی مبهم که به مسئولیتپذیری چندانی نیاز ندارد؛ مانند: بهتر شدن.
باید باشد: شغل جدیدی باید برای خودش دستوپا کند.
دنیس آنتونیالی، مدیر اجرایی InternetLab در برزیل
باید باشد: در زمان تصویب قوانین جهانی برای محتوا، مفاهیم محلی را درنظر بگیرد. چنین رویکردی به همکاری و نزدیکی بیشتر با جوامع متمدن در سرتاسر جهان نیاز دارد. با ارتباط بیشتر، مشکلات جوامع بهتر درک خواهد شد و نگرانیهای آنها در مسیر ساختن فیسبوکی امنتر و مکانی بهتر برای کاربران کاهش خواهد یافت. بهطورخلاصه، زاکربرگ باید هرروز به مشاورههای فعال مدنی گوش دهد.
راشل کلدیکوت، مدیرعامل Doteveryone
خواهد بود: بهمنظور فهم فواید هوش مصنوعی برای دموکراسی تلاش کند.
باید باشد: فیسبوک را حداقل به سه شرکت کوچکتر تقسیم کند و از حوزهی کامپیوتر کاملا خارج و به حوزههایی با خطر کمتر برای انسانها وارد شود.
لزلی مایلی، مدیر سابق فناوری در بنیاد خیریهی اوباما
خواهد بود: با سازمانهای خبری و سیاستگذاران اجتماعی برای درک بهتر و افزایش نرخ نفوذ و گستردگی و حوزهی تأثیرگذاری تدابیر خرابکارانهی فیسبوک نزدیکتر همکاری کند.
باید باشد: از فیسبوک استعفا دهد و مسیری بیابد که انسانبودن را به او نشان دهد و مسیر اخلاقیاش را روشن کند.
دافن کلر، مدیر مرکز تحقیقات جامعه و اینترنت در استنفورد
خواهد بود: هدفی ساده و با تواضع و اندازهگیریکردنی مانند کارکردن بهمدت یک روز بهعنوان کارمندی عادی در هریک از زیرمجموعههای فیسبوک.
باید باشد: به ساختن ابزارهایی متعهد شود که به توانمندسازی کاربران کمک کند. هیچ راهکار بالا به پایینی برای حل مشکلات فیسبوک وجود ندارد که همهی ۲.۲میلیارد نفر کاربر آن را راضی کند. درنتیجه، او و شرکتش باید انتخابهای معنادارتری بهویژه در موضوع محتوا و حریم خصوصی دراختیار کاربران قرار دهند.
رشاد رابینسون، مدیراجرایی Color of Change
تلاش برای کشف راهکارهای نظاممند برای مشکلات موجود
باید باشد: مشکلات نظاممند موجود در شرکتش را کشف کند. او قطعا نیاز دارد راهکارهای سیستمی را در فیسبوک اجرا کند. روش اجرای راهکارها نیز باید شفاف باشد تا اعتماد عمومی را جلب کند و پلتفرمی امنتر برای همهی مردم بسازد.
ناتو گرین، کمدین
خواهد بود: به این وانمود کند که احساسات دیگران کمی برایش مهم است.
باید باشد: در صنعت خُردهروشی، مثلا رستورانهای Olive Garden یا هرجای دیگری فعالیت کند که قوانین محکمی برای کار داشته باشد.
دیا کایالی، مدیربرنامه در Witness
خواهد بود: هدف کلی دیگری که با تبدیل فیسبوک به نیرویی خطرناکتر برای جهان مرتبط خواهد بود.
باید باشد: مسئولیتپذیری شخصی برای تغییرات اساسی در شرکت فیسبوک. چنین تغییری بهمعنای تعهد عمومی به ساختن شرکتی اخلاقمدار و متعهد به جامعه خواهد بود. بهعلاوه، او باید مطمئن شود در هر سطح از فیسبوک، تصمیمها بهجای تأثیرپذیری از نیاز بازار، براساس حقوق بشر اتخاذ میشود. درنهایت، این تعهد بهمعنای تبدیل فیسبوک به شرکتی است که بهاشتباه از رژیمهای متخاصم و ظالم حمایت نمیکند. بهطور خلاصه، تعهد زاکربرگ و شرکتش بهمعنای صداقت دربارهی نقش مضر فیسبوک بر جامعهی جهانی خواهد بود. چنین صداقتی بزرگترین مسئلهی زاکربرگ و شرکتش است.
سال ۲۰۱۸ با بحرانهای پیدرپی برای فیسبوک پایان یافت
پس از بررسی اظهارنظرهای متخصصان، میتوان بهطور کلی نتیجه گرفت که عموم کارشناسان از عملکرد فیسبوک و مدیرش در سالها و ماههای گذشته ناراضی و حتی عصبانی هستند. آنها تغییرات اساسی و زیرساختی را تنها راه نجات فیسبوک و از همه مهمتر، نجات جامعهی جهانی از دست آن میدانند. چه اتفاقاتی باعث شد کاربران عادی و متخصصان چنین اظهارنظرهای تندی علیه فیسبوک مطرح کنند؟
مروری بر تاریخچهی فعالیتها و رخدادهای پیرامون فیسبوک در سال گذشته، تاحدودی دلیل دشمنی بسیاری از مردم با شبکهی اجتماعی محبوب سالهای نهچندان دور را نشان میدهد:
۱۷مارس۲۰۱۸ (۲۶اسفند۱۳۹۶)
رسانههای ابزرور (Observer) و نیویورکتایمز (New York Times) فاش کردند فیسبوک بهصورت اتفاقی به شرکت تحلیلی کمبریج آنالاتیکا اجازه داد تا برای اهداف سیاسی به اطلاعات کاربران دسترسی داشته باشد. تعداد کاربران قربانی این درز اطلاعاتی، حدود ۸۷میلیون نفر گزارش شد.
۱۰ و ۱۱آوریل۲۰۱۸ (۲۱ و ۲۲فروردین۱۳۹۷)
بنیانگذار فیسبوک، مارک زاکربرگ، در مجلس سنای آمریکا به پرسشهای کمیتههای تجاری و دادگستری پاسخ داد. او در پاسخ به نمایندگان اعتراف کرد شرکتش دیدگاه جامع و کامل لازم برای مسئولیتپذیری اجتماعی خود را نداشته که اشتباه بزرگی محسوب میشود.
۳ژوئن۲۰۱۸ (۱۳خرداد۱۳۹۷)
نیویورکتایمز در مقالهای بیان کرد فیسبوک به تولیدکنندگان گوشی هوشمند همچون اپل، آمازون، بلکبری،مایکروسافت و سامسونگ اجازهی دسترسی به دادههای کاربران را داده است.
۲۶ژوئیهی۲۰۱۸ (۴مرداد۱۳۹۷)
ارزش سهام فیسبوک افتی ۲۰درصدی تجربه کرد که درنتیجهی آن، ارزش داراییهای زاکربرگ ۱۷میلیارد دلار سقوط کرد. دلیل این سقوط چشمگیر نیز رسانهایشدن خبر ترک سهمیلیون نفر از کاربران اروپایی فیسبوک بود.
۵سپتامبر۲۰۱۸ (۱۴شهریور۱۳۹۷)
شریل سندبرگ در مجلس سنا و کمیتهی اطلاعاتی آن دربارهی تلاشهای شرکت برای جلوگیری از انتشار اطلاعات نادرست کشورهای خارجی شهادت داد.
۲۸سپتامبر۲۰۱۸ (۶مهر۱۳۹۷)
فیسبوک اعلام کرد هکرها از چهارصدهزار حساب کاربری دراختیارشان برای دسترسی به توکن امنیتی حدود ۵۰میلیون حساب کاربری استفاده کردهاند. این، بهنوعی بزرگترین نفوذ اطلاعاتی به فیسبوک محسوب شد.
۱۴نوامبر۲۰۱۸ (۲۳آبان۱۳۹۷)
نیویورکتایمز گزارش داد فیسبوک با ابزارهایی از بررسی موشکافانهی اطلاعات گمراهکنندهی روسها در پلتفرم و نیز گسترش نفرتپراکنی جلوگیری کرده است.
۱۵نوامبر۲۰۱۸ (۲۴آبان۱۳۹۷)
فیسبوک زیرمجموعهای مستقل برای بررسی محتوای توهینآمیز تأسیس کرد. زاکربرگ دربارهی واحد جدید گفت فیسبوک نباید این حجم از تصمیمهای مهم دربارهی آزادی عقیده و امنیت را بهتنهایی اتخاذ کند.
۲۱نوامبر۲۰۱۸ (۳۰آبان۱۳۹۷)
فیسبوک تأیید کرد شرکت تحلیلیسیاسی Definers Public Affairs با گرایش حزب راستگرا را برای حمله به جورج ساروس استخدام و با انتشار لینکهای شرکت به او، انتقادها را نیز کمرنگتر کرده است. البته زاکربرگ و سندبرگ از این موضوع ابراز بیاطلاعی کردند.
۳۰نوامبر۲۰۱۸ (۹آذر۱۳۹۷)
نیویورکتایمز گزارش داد سندبرگ از کارمندان بخش ارتباطات فیسبوک درخواست کرده دربارهی داراییهای مالی جورج ساروس تحقیق کنند. این درخواست پس از اظهارنظر ساروس دربارهی شبکههای اجتماعی و تهدید خواندن آنها برای جامعه ابلاغ شد.
۱۸دسامبر۲۰۱۸ (۲۷آذر۱۳۹۷)
مریلند با ادعای ناتوانی فیسبوک در حفاظت از دادههای کاربران از این شرکت شکایت کرد. طبق شکایت، ناتوانی فیسبوک برای حفظ دادهها موجب قربانیشدن نیمی از ساکنان منطقهی کلمبیا در موضوعات سیاسی شد.
در همین تاریخ، نیویورکتایمز فاش کرد فیسبوک بیش از آنچه قبلا تصور میشد، اطلاعات کاربران را با غولهای دیگر دنیای فناوری بهاشتراک میگذاشته است. دلیل چنین رویکرد غول شبکههای اجتماعی نیز افزایش تعداد کاربران و درآمد ازطریق تبلیغات بیان شد.
شریل سندبرگ و خساراتی که باید بپردازد
مسئولیتهای سندبرگ در مقام مدیرعملیات فیسبوک قطعا کم نیستند. بهنظر نمیرسد دستوپنجه نرمکردن با بحرانهای بیپایان فیسبوک تنها وظیفهی سندبرگ باشد؛ اما برخی روزها بهنظر میرسد این زن ۴۹ساله بار سنگینی بهدوش میکشد.
کاترین کالبرت از مرکز مطالعات رهبری آتن دربارهی وضعیت فیسبوک و سندبرگ میگوید:
کاملا روشن است شرکت با مشکلاتی حیاتی مواجه بود و اشتباهات متعددی مرتکب شد. البته، این حقیقت که سندبرگ بهعنوان مدیر باتجربهی تیم اجرایی استخدام شد، دلیلی بر کاهش مسئولیتهای زاکربرگ نیست.
مارک زاکربرگ از سالها پیش مدیرعامل شرکتی چندینمیلیارددلاری بود. او اکنون رشد کرده و مسئولیتپذیرتر باید باشد؛ اما از دیدگاه من، توجیهی برای مسئولیتپذیربودن هر دوی آنها وجود ندارد.
همانطورکه گفته شد، نقش سندبرگ در برنامهریزی پاسخ فیسبوک به بحرانهای مختلف مهم بوده است. این بحرانها کمبریج آنالیتیکا و نفوذ روسها در انتخابات آمریکا و اظهارنظرهای جورج ساروس را شامل میشود. در بحث ساروس، فیسبوک ادعا کرد تحقیقات دربارهی داراییهای او پیش از ارسال ایمیل معروفِ سندبرگ در جریان بود. سندبرگ در ایمیلش بهدنبال این حقیقت بود که آیا ساروس در کاهش ارزش سهام فیسبوک نقش داشته است یا خیر.
بههرحال، سندبرگ تا چندی پیش نمایندهی عقاید فمینیسم در دنیای فناوری شناخت میشد؛ اما اکنون اعتراضها و مشکلات مدیریتی فیسبوک با شدتی بیشازپیش این مدیر باتجربه را هدف قرار دادهاند. مؤلف کتاب Lean In که تا چندی پیش نیز از افتخارات کتاب دومش، Option B مسرور بود، از همه طرف با هجوم مواجه شده است.
شریل سندبرگ نقش مدیر عاقل و بالغ را در هیئتمدیرهی فیسبوک ایفا میکند
سندبرگ مدیری بود که پیش از پیوستن به فیسبوک، استراتژی کسبوکار برپایهی تبلیغات را در گوگل اجرا کرد. در سپتامبر سال جاری، وی هدف انتقادهای شدید اتحادیهی آزادیهای اجتماعی قرار گرفت. دلیل انتقادها قابلیت سیستم تبلیغات فیسبوک برای تبلیغدهندگان مبنی بر انتخاب جنسیت مخاطبانِ هدف بود.
در ماههای اخیر، از دیدگاههای سندبرگ دربارهی فعالیت زنان در جامعه نیز انتقادهای بسیاری شد و حتی برخی از آنها تکذیب هم شدند. چند هفته پیش در کنفرانسی در بروکلین، میشل اوباما بهنوعی ادعاهای سندبرگ مبنی بر فعالیت زنان در خانه و محل کار را دروغ خواند. سندبرگ در کتابش گفته بود اگر زنان در هر دو زندگی شغلی و شخصیاش اعتمادبهنفس کاملی نشان دهند، به موفقیتهای فراوانی خواهند رسید. میشل اوباما در سخنرانیاش گفت اعتمادبهنفس زیاد در کارها، لزوما کارساز نخواهد بود.
علاوهبر اظهارنظر چهرههای مشهور، عملکرد فیسبوک و تبعیضهای آندر محیط کاری بهنوعی نقض عقاید سندبرگ هستند. مدتی پیش، گروه حقوق بشری NAACP پویشی یکهفتهای برای تحریم فیسبوک راهاندازی کرد. تمرکز تحریم بر نگرانیها دربارهی تأثیرات فیسبوک بر رأیدهندگان و هدفگیری تبلیغات آن و مشکلات محیط کاری این شبکهی اجتماعی در بحث تنوع نژادی و جنسیتی بود. سندبرگ در پاسخ به پویش بهراهافتاده بیانیهای صادر کرد و گفت:
میدانیم باید بیشازاین کار کنیم و به حرفهای دیگران گوش دهیم و فعالیتهایی برای احترام هرچهبیشتر به حقوق اولیهی مردم انجام دهیم.
دراینمیان، از این نکته نباید چشمپوشی کنیم که هجمهها به سندبرگ بیتأثیر از جنسیت او نیست. ناتالی مولینا نینیو، مؤلف کتاب Leapfrog معتقد است بخشی از حمله به سندبرگ به جنسیت او بستگی دارد. او میگوید هرچه زن در جامعه پلههای ترقی را بیشتر طی کند، فرهنگ عمومی از شکستدادن و تخریبش بیشتر لذت خواهد برد. نکتهی درخورتوجه آن است که بسیاری از پُستهای منفی در صفحهی فیسبوک سندبرگ را مردان مینویسند.
علاوهبر نتایج کاری، عقاید سندبرگ نیز با هجوم انتقادها مواجه شده است
البته به اعتقاد نینیو، کتاب سندبرگ در رساندن مفهوم اصلی نقش زنان در جامعه کمبودهایی دارد. از دیدگاه او، Lean In در بازتاب تجربهی زنانی ناموفق بوده که قصد دارند در زندگی کاری و شخصی خود اعتدال ایجاد کنند. درنتیجه، سندبرگ نماد توانمندی دستهی کوچکی از زنان شده است.
نینیو در ادامهی دیدگاههایش دربارهی کتاب سندبرگ میگوید:
ایدههای سندبرگ فقط بهمنظور اجرا برای گروهی از زنان کاربرد دارد که در بخش کسبوکارهای بزرگ فعالیت میکنند. آنها دستهای کوچک و حاشیهای از زنان محسوب میشوند. درواقع، ادعاهای کتاب با زندگی و عقاید اکثر زنان تناقض دارد و هجمهها به مؤلف نیز اکثرا بهدلیل همین حقیقت است.
بههرحال سندبرگ با تمام انتقادها، هیچگاه از موضعش عقبنشینی نکرد. یکی از دلایل این پایداری نیز حمایت محکم زاکربرگ و هیئتمدیرهی فیسبوک از او بود. بهعنوان مثالی از حمایت زاکربرگ، میتوان به مصاحبهی او باCNN اشاره کرد:
شریل سندبرگ شخص بسیار مهمی در شرکت ما محسوب میشود. او رهبریِ بسیاری از تلاشها برای حل بزرگترین مشکلات شرکت را برعهده دارد. در دَه سال گذشته، وی شریکی بسیار مهم برای من بوده است. امیدوارم برای سالهای متمادی باهم همکاری کنیم.
شایان ذکر است سندبرگ اکنون در کانون مشکلات فیسبوک قرار دارد و بهنظر میرسد زاکربرگ بهاندازهی کافی مسئولیت خود را به گردن نگرفته است. چارلز السون، متخصص قانونگذاری شرکتهای بزرگ در دانشگاه دلاویر اعتقاد دارد زاکربرگ بیشازاین باید مسئولیت مشکلات ایجادشده در شرکتش را بپذیرد. از دیدگاه او، خارجشدن سندبرگ از پُستهای عملیاتی این توهم را ازبین خواهد برد که قدمهای کاربردی در حل مشکلات برداشته میشود. درواقع، اکنون سندبرگ فقط برای حل مشکلات تلاش میکند؛ اما تغییرات لازم در فیسبوک مشاهده نمیشود.
درنهایت، امروز افکار عمومی بهدنبال مقصری برای مشکلات فیسبوک است. درحالیکه زاکربرگ، مالک و بنیانگذار فیسبوک، بهطور جدی برای قبولکردن اشتباههایش فعالیتی نمیکند، بهنظر میرسد سندبرگ هدف بعدی باشد. درهرصورت، شاید شبکهی اجتماعی محبوب سالهای نهچندان دور، به قربانی نیاز داشته باشد تا از گرداب کنونی نجات پیدا کند. درصورت حذف سندبرگ، برند شخصی او دیگر برای فیسبوک مفید نخواهد بود و زاکربرگ در مقام دارندهی بیشترین سهام و تصمیمگیر نهایی باید انتخاب جدیدی کند. درصورت استعفای خودِ زاکربرگ، گزینهی بعدی ممکن است سندبرگ بهعنوان مدیری باتجربه یا فردی خارج از فیسبوک باشد که نماد چهرهای جدید برای این غول شبکهی اجتماعی خواهد بود.