گوگل؛ از همکاری با سازمان‌های نظامی تا نفوذ به دنیای سیاست

کمیته رکن چهارم – دیرزمانی است که غول دنیای جست‌وجو با سازمان‌های اطلاعاتی و نظامی همکاری می‌کند. در این مقاله، نگاهی می‌اندازیم به همکاری‌های اطلاعاتی و نظامی و سیاسی گوگل با دولت آمریکا.

امروزه، اینترنت ما را دربرگرفته است و به شاه‌راهی تبدیل‌ شده که ابعاد مختلف زندگی انسان مدرن را به یکدیگر پیوند می‌زند. شکی نیست که راهی برای گریز از این حقیقت وجود ندارد و لری پیج و سرگئی برین نیز در سال ۱۹۹۸ و در زمان شروع کار گوگل، به‌خوبی از این مسئله آگاه بودند. آن‌ها می‌دانستند سوابق فعالیت‌های کاربران در اینترنت ردّی از داده‌ها برجای می‌گذارد؛ ردّی ارزشمند که نه‌تنها اطلاعات شخصی افراد را آشکار می‌کند؛ بلکه اطلاعاتی ارزشمند از گرایش‌های بزرگ‌تر فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را هویدا می‌کند.

گوگل اولین شرکتی بود که با استفاده از این آگاهی، کسب‌وکاری برپایه‌ی ردپای باقی‌مانده از فعالیت‌های اینترنتی افراد بنا کرد؛ اما این شرکت در این مسیر تنها نماند و به‌تدریج اپلیکیشن‌ها و پلتفرم‌‌های دیگر نیز به این کار روی آوردند.

اوبر، آمازون، فیسبوک، Ebay، اپل، لیفت، Foursquare ،Airbnb، اسپاتیفای، اینستاگرام، توییتر و حتی سازندگان بازی پرندگان خشمگین (Angry Birds) از کسانی بودند که به زنجیره‌ی استفاده از داده‌های کاربران پیوستند. اگر به‌تصویر بزرگ‌تر بنگریم، مشاهده می‌کنیم این شرکت‌ها، رایانه‌ها و تلفن‌های همراه ما را به ابزارهایی برای جمع‌آوری اطلاعات تبدیل کرده‌اند؛ ابزارهایی که به شبکه‌ی جاسوسی تجاری بزرگی متصل هستند. کجا می‌رویم، چه‌ کاری انجام می‌دهیم، درباره‌ی چه موضوعی صحبت می‌کنیم، با چه کسی گفت‌وگو می‌کنیم و چه شخصی را ملاقات می‌کنیم؟ همه‌ی این موارد به‌وسیله‌ی ابزارهای استفاده‌شده‌ی ما ثبت و جمع‌آوری می‌شوند تا بعدا از ارزش آن‌ها استفاده‌ شود.

شرکت‌هایی همچون گوگل و اپل و فیسبوک می‌دانند چه زمانی یک زن برای سقط جنین به کلینیک رجوع می‌کند. حتی اگر آن زن هیچ‌کس را از این مسئله آگاه نکند؛ اما مختصات ارائه‌شده‌ی مکان‌یاب گوشی وی همه‌چیز را برملا می‌کند.

این شرکت‌ها بسیار به ما نزدیک هستند؛ آن‌ها به چیزهایی واقف هستند که حتی نزدیکان ما نیز از آن‌ها اطلاعی ندارند. در دنیای مدرن اینترنتی، این‌ نوع جاسوسی شخصی به امری رایج تبدیل شده است. این نوع جاسوسی همچون اکسیژنی که تنفس می‌کنیم، مشاهده‌کردنی نیست؛ اما حتی در این جامعه‌ی پیشرفته و تشنه‌ی داده، گوگل ازنظر گستره و قدرت جمع‌آوری اطلاعات از دیگران پیشی گرفته است.

با گسترش اینترنت، گوگل نیز به گسترده‌شدن ادامه داد. مهم‌ نیست این شرکت کدام سرویس خود را ارائه می‌کند یا به چه بازاری وارد می‌شود؛ به‌هرحال، نظارت و پیش‌بینی اعمال کاربران در قلب کسب‌وکار آن‌ها جای دارد. حجم داده‌هایی که در شریان‌های گوگل حرکت می‌کنند، فراتر از حد تصور است. در پایان سال ۲۰۱۶، سیستم‌عامل موبایل گوگل یا همان اندروید، روی ۸۲ درصد از تمامی گوشی‌های همراه به‌فروش‌رفته در سراسر جهان نصب شده بود. در میانه‌ی سال ۲۰۱۷ نیز، بالغ‌بر دو میلیارد نفر از مردم جهان از این سیستم‌عامل استفاده می‌کردند.

روزانه میلیاردها جست‌وجو در گوگل انجام می‌شوند، افراد مختلف در سرویس یوتیوب ویدئو می‌کنند و سرویس پست‌ الکترونیک جیمیل نیز بیش از یک میلیارد نفر کاربر فعال دارد. به‌عبارتِ‌دیگر، گوگل به اکثر ایمیل‌های ردوبدل‌شده در جهان دسترسی دارد. برخی از تحلیلگران تخمین می‌زنند یک‌چهارم ترافیک اینترنت آمریکای‌شمالی از سِرورهای گوگل عبور می‌کند. با‌این‌حال، نمی‌توان گوگل را به‌عنوان یکی از شرکت‌های متصل به اینترنت به‌حساب آورد؛ بلکه گوگل همان اینترنت است.

غول دنیای جست‌وجو گونه‌ای جدید از تراکنش‌های تجاری را خلق کرده است؛ بدین‌شکل به‌جای پرداخت پول، کاربران در ازای استفاده از سرویس‌های گوگل داده‌های خود را به این شرکت می‌فروشند. سرویس‌های ارائه‌شده‌ی غول دنیای جست‌وجو، صرفا ابزارهایی هستند که به جلب توجه کاربران به‌سوی گوگل و جمع‌آوری داده‌های آن‌ها کمک می‌کنند. سپس، همین داده‌ها و توجه کاربران به آگهی‌دهندگان فروخته می‌شوند. گوگل از داده‌های کاربران برای قدرت‌بخشیدن به امپراتوری خود استفاده کرده‌ است. در اوایل ۲۰۱۸، شرکت مادر گوگل، یعنی آلفابت، ۸۵ هزار و ۵۰ نفر کارمند داشت که در ۷۰ دفتر کاری در ۵۰ کشور مختلف مشغول به‌کار بودند.

ارزش مالی این شرکت در انتهای سال ۲۰۱۷، معادل ۷۲۷ میلیارد دلار بود که باعث می‌شد غول دنیای جست‌وجو پس از اپل، به‌عنوان دومین شرکت ارزشمند جهان شناخته شود. سود کسب‌شده‌ی ‌اهالی مانتن‌ویو در سه‌ماهه‌ی ابتدایی سال ۲۰۱۸ نیز، معادل ۹.۴ میلیارد دلار بود.

درعین‌حال، دیگر شرکت‌های اینترنتی برای بقای خود به گوگل وابسته هستند. اسنپ‌چت (Snapchat)، توییتر، فیسبوک، لیفت و اوبر تماما کسب‌وکارهای چندمیلیارد دلاری هستند که به سیستم‌عاملی موسوم به اندروید وابسته هستند؛ سیستم‌عاملی که به گوگل تعلق دارد. دراین‌بین، گوگل که نقش صاحب‌خانه را برعهده دارد، از موفقیت این شرکت‌ها سود می‌برد. هرچه مردم بیشتری از این ابزارهای همراه استفاده کنند، داده‌های بیشتری نیز دراختیار ساکنان مانتن‌ویو قرار می‌گیرد.

گوگل چه‌ چیزهایی درباره‌ی ما می‌داند و چه‌چیزی را می‌تواند حدس بزند. جواب این سوال ساده به‌نظر می‌رسد: «هرچیزی!» اریک اشمیت، مدیرعامل سابق گوگل در سال ۲۰۱۰، صداقت به‌خرج داد و گفت:

یکی از چیزهایی که درنهایت اتفاق خواهد افتاد، این است که دیگر لازم نخواهد بود چیزی را تایپ کنید؛ چراکه می‌دانیم کجا هستید و کجا بوده‌اید. ما تقریبا می‌توانیم حدس بزنیم به چه چیزی فکر می‌کنید.

وی در ادامه‌ی سخنانش افزود:

روزی در مکالمه‌ای متوجه شدیم که حتی می‌توانیم تلاش کنیم اوضاع بازار بورس را پیش‌بینی کنیم. سپس، متوجه شدیم این کار غیرقانونی است و از انجام آن دست کشیدیم.

فکرکردن به این مسئله ممکن است وحشتناک باشد؛ اما گوگل دیگر آن شرکت نوپای کوچک و دوست‌داشتنی نیست. غول دنیای جست‌وجو شرکتی بزرگ و جهانی است که برنامه‌های سیاسی خود را دنبال می‌کند و هدف اصلی‌اش به‌حداکثررساندن سود سهام‌دارانش است. حال، تصور کنید شرکت‌هایی همچون فیلیپ موریس (شرکتی فعال در زمینه‌ی دخانیات)، گلدمن ساکس یا یکی از پیمان‌کارهای نظامی همچون لاکهید مارتین بدین‌گونه به داده‌های مردم دسترسی داشته باشند.

مدت کوتاهی پس از اینکه برین و پیج، گوگل را به‌عنوان شرکتی تجاری به‌ثبت رساندند، آن‌ها مأموریت بزرگ‌تری پیش روی خود دیدند. این دو شخص فقط در‌حال‌ساخت موتور جست‌وجویی با هدف ارائه‌ی تبلیغات هدفمند نبودند؛ بلکه آن‌ها در‌حال‌منظم‌سازی اطلاعات جهان بودند تا آن را دردسترس همگان قرار دهند و این داده‌ها را به‌ وسیله‌ای ارزشمند برای همه تبدیل کنند. چنین دیدگاهی حتی از اندیشه‌های افراد حاضر در پنتاگون، وزارت دفاع آمریکا، هم فراتر می‌رود.

با رشد گوگل و سلطه‌ی آن بر اینترنت، این شرکت جنبه‌ی دیگری هم به خدمات خود اضافه کرد؛ جنبه‌ای که کمتر افراد به آن توجه می‌کردند: گوگل به پیمان‌کاری دولتی تبدیل شده‌ بود. تمام پلتفرم‌ها و خدمات ارائه‌شده‌ی گوگل به‌منظور نظارت بر زندگی مردم استفاده می‌شوند. داده‌های به‌دست‌آمده از تمام کاربران می‌توانند برای سازمان‌های دولتی ایالات‌ متحده‌ی آمریکا هم مفید باشند. دراین‌میان، می‌توان به ارتش، سازمان‌های جاسوسی، پلیس و مدارس اشاره کرد که در جمع مشتریان دولتی گوگل قرار می‌گیرند. جالب است بدانید عامل تمام این تغییرات، پلتفرم نوپایی به‌نام گوگل‌ارث (Google Earth) بود.

در سال ۲۰۰۳، شرکتی موسوم به Keyhole در سن‌فرانسیسکو اوضاع وخیمی را سپری می‌کرد. نام این شرکت شبیه به برنامه‌ی ماهواره‌های جاسوسی سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (CIA) در دهه‌ی ۱۹۶۰ بود و از یکی از شرکت‌های بازی‌سازی منشعب شده‌ بود. شایان ذکر است در سال ۲۰۰۳، تنها دو سال از فعالیت این شرکت می‌گذشت.

به‌گفته‌ی مدیرعامل این شرکت، جان هنکی، ایده‌های وی از رمان علمی‌‌تخیلی Snow Crash نوشته‌ی نیل استفانسوننشئت گرفته بودند. قهرمان این رمان از نرم‌افزاری استفاده می‌کرد که «شرکت مرکزی اطلاعات» آن را تولید‌ کرده بود. این نرم‌افزار نوعی ابزار واقعیت‌ مجازی و طراحی‌شده بود تا ذره‌ذره‌ی اطلاعات فضایی را دنبال کند. اطلاعاتی از قبیل نقشه‌ها، داده‌های آب‌وهوایی، برنامه‌های ساخت‌وساز و اطلاعات مرتبط با ماهواره‌های جاسوسی.

ریشه‌ی Keyhole به دنیای بازی‌های رایانه‌ای بازمی‌گشت؛ اما ایده‌ی مدیرعامل این شرکت رنگ واقعیت به‌خود گرفت. آن‌ها با به‌هم چسباندن تصاویر ماهواره‌ای و هوایی، الگویی سه‌بعدی و بی‌نقص از زمین تهیه کردند. این محصول ابزاری شگفت‌انگیز بود؛ ابزاری که به هر کاربر اینترنت اجازه می‌داد برفراز هر مکانی به پرواز درآید. تنها مشکل این بود که Keyhole در زمان خوبی محصولش را به بازار عرضه نکرده‌ بود. محصول Keyhole در زمانی عرضه‌شده بود که رشد اقتصادی شرکت‌های حوزه‌ی فناوری با افت روبه‌رو شده بود. به‌دلیل کمبود سرمایه، Keyhole در موقعیت خطرناکی قرار گرفته بود؛ اما تنها اندکی پیش از نابودی، این شرکت را همان سازمانی نجات داد که ایده‌ی اولیه‌ی خود را از آن به‌دست آورده‌ بود. فرشته‌ی نجات این شرکت سازمانی نبود جز سازمان اطلاعات مرکزی ایالات‌ متحده‌ی آمریکا (CIA).

در سال ۱۹۹۹ و در اوج رشد تجاری شرکت‌های حوزه‌ی فناوری، CIA به تأسیس شرکتی سرمایه‌گذاری موسوم به In-Q-Tel دست زده‌ بود. هدف این شرکت سرمایه‌گذاری در شرکت‌های نوپایی بود که اهداف آن‌ها با نیازهای اطلاعاتی این سازمان هم‌راستا بودند. Keyhole نیز به‌عنوان گزینه‌ای بی‌نقص در این زمینه به‌حساب می‌آمد.

سازمان مرکزی اطلاعات ایالات‌ متحده‌ی آمریکا مبلغ نامشخصی دراختیار Keyhole قرار داد. توافق میان این شرکت و CIA در اوایل سال ۲۰۰۳ و در قالب همکاری با آژانس ملی اطلاعاتی‌جغرافیایی به مرحله‌ی نهایی رسید. این آژانس مجموعه‌ای است با ۱۴ هزار و ۵۰۰ نفر کارمند و بودجه‌ای ۵ میلیارد دلاری. این مجوعه که به‌اختصار NGA (مخفف National Geospatial-Intelligence Agency) نامیده می‌شود، وظیفه‌ی ارائه‌ی اطلاعات ماهواره‌ای به CIA و وزارت دفاع آمریکا را برعهده دارد. شعار NGA این است که مأموریت آن‌ها را بازتاب می‌دهد: «زمین را بشناس و راه را نشان‌بده و جهان را درک کن».

سازمان مرکزی اطلاعات ایالات متحده‌ی آمریکا و NGA صرفا به‌ سرمایه‌گذاری در در Keyhole مشغول نبودند؛ بلکه از مشتریان این شرکت نیز به‌شمار می‌رفتند. یکی از کارهایی که این دو سازمان انجام می‌دادند، انجام تغییرات اختصاصی در نقشه‌ی مجازی Keyhole بود تا آن را با نیازهای خود تطبیق دهند.

چند ماه پس از سرمایه‌گذاری In-Q-Tel، نرم‌افزار ارائه‌شده‌ی Keyhole با خدمات عملیاتی ارتش آمریکا یکپارچه شده بود و از آن برای پشتیبانی از نیروهای آمریکایی در عراق استفاده می‌شد. مسئولان امنیتی از سادگی نقشه‌های مجازی شبیه به «بازی‌های رایانه‌ای» شگفت‌زده شده بودند. آن‌ها همچین امکان اضافه‌کردن لایه‌هایی از اطلاعات تصویری بر دیگر اطلاعات ارائه‌شده در نقشه را تحسین می‌کردند. تنها محدودیت موجود، داده‌های ارائه‌شده به نرم‌افزار و اطلاعات پیوست‌شدنی به نقشه بودند. از جمله‌ی این اطلاعات می‌توان به حرکت نیروها، ذخیره‌ی تسلیحات، وضعیت آنی آب‌وهوا و دریاها، ایمیل‌ها و تماس‌های ردیابی‌شده و مکان تلفن‌های همراه بود.

محصول Keyhole به تحلیلگران اطلاعاتی، فرماندهان حاضر در صحنه‌ی نبرد، خلبانان نیروی هوایی و دیگر افراد توانایی‌هایی می‌داد که بی‌شباهت به توانایی گوشی‌های هوشمند و رایانه‌های امروزی برای نشان‌دادن نقشه‌ها نبود. همچنین، نقشه‌هایی که امروزه دراختیار کاربران عادی قرار دارند، رستوران‌ها، کافی‌شاپ‌ها، موزه‌ها، اطلاعات ترافیکی و مسیرهای تردد مترو را نشان می‌دهند.

باوجوداین، افسران نظامی، تنها کسانی نبودند که به نقشه‌های Keyhole علاقه داشتند؛ بلکه سرگئی برین نیز بسیار به این نقشه‌ها علاقه‌مند بود. او به‌اندازه‌ای مجذوب محصول Keyhole بود که اصرار می‌ورزید تا شخصا نحوه‌ی کارکرد این نقشه‌ها را به مدیران گوگل نشان دهد. براساس داستانی که در وب‌سایت Wired منتشر شده، برین سرزده وارد یکی از جلسات شرکت‌ شد. شخصی که درحال‌سخنرانی بود، مجبور شد کارش را نیمه‌تمام بگذارد و در همان زمان، برین به حاضران نشان داد چگونه می‌تواند با نقشه‌های Keyhole برفراز خانه‌هایشان پرواز کند.

در سال ۲۰۰۴، یعنی همان سالی که گوگل به شرکت سهامی‌ عام تبدیل‌ شد، Keyhole و شرکت‌هایی که ازسوی CIA در Keyhole سرمایه‌گذاری کرده‌ بودند و دیگر دارایی‌های آن‌ها را غول دنیای جست‌وجو خرید. در این زمان، همان شرکت قدیمی Keyhole با نام Google Earth باردیگر متولد شد.

تصاحب Keyhole به‌منزله‌ی عطفگاهی برای گوگل بود؛ چراکه ازاین‌پس، گوگل فقط با کاربران عادی روبه‌رو نبود؛ بلکه دولت ایالات متحده‌ی آمریکا نیز به جمع مشتریان غول دنیای جست‌وجو اضافه‌ شده بود. در جریان خرید این شرکت، یکی از مدیران In-Q-tel به‌نام راب پینتر هم به گوگل پیوست. پینتر شخصی نزدیک به سازمان‌های اطلاعاتی و نظامی بود و با واحد عملیات‌های ویژه‌ی ایالات متحده‌ی آمریکا و CIA و شرکت‌های سرشناس دفاعی همچون Raytheon و نورثروپ گرومن و لاکهید مارتین روابط تنگاتنگی داشت.

گوگل واحد جدیدی موسوم به «گوگل فدرال» را تأسیس کرد و پینتر را هم به مدیریت این واحد برگزید. محل کار او نیز در منطقه‌ی رستون در ایالت ویرجینیا بود که با دفتر CIA در منطقه‌ی لانگلی فاصله‌ی چندانی نداشت. وظیفه‌ی پینتر این بود که با لابیگری به‌نفع گوگل، بخشی از قراردادهای پرسود نظامی و اطلاعاتی را به‌نفع شرکت متبوعش به‌دست آورد. پینتر شغلش را این‌گونه توصیف می‌کند:

تبلیغ و به‌کارگیری راهکارهای سازمانی گوگل برای مجموعه‌ای از کاربران در سراسر جامعه‌ی اطلاعاتی و نظامی.

البته، گوگل پیش از این نیز توانسته بود برخی قراردادهای اطلاعاتی را به‌دست آورد. برای مثال، در سال ۲۰۰۳ این شرکت قراردادی به مبلغ ۲.۱ میلیون دلار با سازمان امنیت ملی آمریکا (NSA) امضا کرد تا ابزار جست‌وجوی اختصاصی با قابلیت بررسی اسناد در ۲۴ زبان مختلف را برای این سازمان تهیه کند. پشتیبانی تمام وقت نیز از دیگر بخش‌های همین قرارداد بود.

در سال ۲۰۰۴ نیز، گوگل موفق شد قراردادی در زمینه‌ی جست‌وجو با CIA منعقد کند. مبلغ این قرارداد مشخص نیست؛ اما این سازمان از گوگل خواسته بود در صفحات جست‌وجوی داخلی CIA، نشان سازمان را داخل یکی از حروف O در نام Google قرار دهند. داگلاس ادواردز، مدیر ارشد بازاریابی و مدیریت برند گوگل، در سال ۲۰۱۱ در کتابش به‌نام «احساس خوشبختی می‌کنم: اعتراف‌های کارمند شماره‌ی ۵۹ گوگل» می‌نویسد:

به نماینده‌ی فروشمان گفتم اگر آن‌ها قول دادند کسی از این مسئله باخبر نمی‌شود، اجازه‌ی این کار را صادر کند. نمی‌خواستم این مسئله موجب وحشت افرادِ فعال در زمینه‌ی حریم‌ شخصی شود.

نکته‌ی مهم این است که پس از تصاحب Keyhole، تعداد چنین قراردادهایی رو‌به‌فزونی نهاد. در سال ۲۰۰۶، اهالی مانتن‌ویو تعداد گسترده‌ای از مدیران و نمایندگان فروش را از نیروی زمینی، نیروی هوایی، Raytheon، CIA و لاکهید مارتین و همچنین از میان عوامل حزب جمهوری‌خواه استخدام کردند.

با وجود تبدیل گوگل به شرکتی چندمیلیارد دلاری با ماهیتی فراملیتی، این شرکت همچنان توانسته‌ بود ظاهری بی‌گناه را برای خود حفظ کند. در‌حالی‌که تیم روابط‌عمومی گوگل تمام تلاشش را به‌کار می‌بست تا نقاب انسان‌دوستی بر چهره‌ی گوگل باقی بماند، مدیران اجرایی این شرکت راهبردی را دنبال می‌کردند تا در عصر اینترنت، غول دنیای جست‌وجو به جایگاهی شبیه به جایگاه لاکهید مارتین، غول دنیای تسلیحات دست پیدا کند. براساس گفته‌های پینتر در سال ۲۰۰۸، هرساله تعداد کارکنان مجموعه‌ی گوگل فدرال سه‌برابر می‌شد و به کمک افرادی که در درون شرکت‌ها و سازمان‌ها به به‌نفع گوگل لابیگری می‌کردند، کسب‌وکار قراردادهای نظامی و اطلاعاتی اهالی مانتن‌ویو رو‌به‌گسترش می‌نهاد.

در سال ۲۰۰۷، گوگل با همکاری لاکهید مارتین به طراحی سیستمی بصری برای NGA (آژانس ملی اطلاعاتی-جغرافیایی) دست زد. این سیستم محل پایگاه‌های ارتش و نیز مناطق سنّی‌نشین و شیعه‌نشین شهر بغداد را به نظامیان آمریکایی نشان می‌داد. با وجود سابقه‌ی درگیری‌ها و پاک‌سازی‌های قومی در این منطقه، چنین اطلاعاتی برای ارتش ایالات متحده‌ی آمریکا بسیار مفید بود. در سال ۲۰۰۸ نیز، گوگل قراردادی برای اداره‌ و مدیریت سِرورها و سیستم جست‌وجوی دانش‌نامه‌ی امنیتی CIA به‌دست آورد. این دانش‌نامه نوعی بانک اطلاعاتی از مطالب امنیتی است که براساس الگوی ویکی‌پدیا ساخته شده است و به‌طور مشترک آن را CIA و NSA و پلیس فدرال آمریکا(FBI) ویرایش می‌کردند. مدت کوتاهی بعد، گوگل قرارداد نظامی دیگری هم منعقد کرد. طی این قرارداد، پنجاه هزار سرباز به مجموعه‌ای اختصاصی از خدمات همراه گوگل تجهیز می‌شدند.

افزون‌براین، سال ۲۰۱۰ با قرارداد دیگری همراه بود که عمق وابستگی سازمان‌های اطلاعاتی ایالات متحده‌ی آمریکا به گوگل را آشکار می‌کرد. در این قرارداد ۲۷ میلیون دلاری که بدون مناقصه و به‌طور مستقیم به گوگل واگذار شده بود، مسئولیت ارائه‌ی «خدمات بصری جغرافیایی-مکانی» به NGA برعهده‌ی گوگل گذاشته‌ شد. با این قرارداد، غول دنیای جست‌وجو در عمل به «چشمان» سازمان‌های اطلاعاتی و دفاعی ایالات متحده‌ی آمریکا تبدیل شده بود.

رقبای گوگل اعتراض خود را به تصمیم NGA درباره‌ی انتخاب‌نشدن شرکت‌ها ازطریق فرایند مناقصه اعلام کردند؛ اما این سازمان در دفاع از تصمیم خود ادعا کرد آن‌ها گزینه‌ی دیگری جز گوگل نداشتند. سازمان‌های امنیتی از مدت‌ها پیش در برنامه‌های فوق‌سرّی، با گوگل همکاری کرده بودند تا فناوری‌های مرتبط با Google Earth را براساس نیازهای خود توسعه‌ دهند. در چنین حالتی، آن‌ها انتخابی نداشتند جز ادامه‌ی همکاری با گوگل.

اهالی مانتن‌ویو همواره درباره‌ی جزئیات و گستره‌ی قراردادهای خود با سازمان‌های نظامی و امنیتی سکوت اختیار کرده‌اند. نه‌تنها درآمد حاصل از قراردادهای نظامی و امنیتی گوگل در ستونی مجزا در فهرست درآمد فصلی این شرکت ثبت نمی‌شود؛ بلکه مجموع درآمدهای حاصل از چنین قراردادهایی هم هیچ‌گاه گزارش نمی‌شوند.

بااین‌حال بر اساس تحلیل قراردادهای ثبت‌شده در بانک اطلاعاتی دولت ایالات متحده‌ی آمریکا و اطلاعات کسب‌شده به کمک قانون آزادی اطلاعات، گوگل با سرعت فزاینده‌ای در‌حال‌ارائه‌ی خدمات خود به سازمان‌های دولتی است. اصلی‌ترین ارگان‌های نظامی ایالات متحده‌ی آمریکا و سازمان‌های اطلاعاتی و حتی وزارت امورخارجه ازجمله مشتریانی هستند که از ابزارهایی همچون جست‌وجوی گوگل و Google Earth و مجموعه‌ی G Suite استفاده می‌کنند.

در برخی مواقع، غول دنیای جست‌وجو خدمات خود را به‌صورت مستقیم دراختیار دولت قرار می‌دهد. در برخی مواقع نیز، این کار ازطریق شرکت‌های واسطه انجام می‌شود. برای مثال، لاکهید مارتین، یکی از پیمان‌کاران نظامی بزرگ‌، به‌عنوان شرکت واسطه برای ارائه‌ی خدمات گوگل به سازمان‌های دولتی عمل می‌کند. دیگر شرکت‌های واسط بین گوگل و دولت آمریکا عبارت‌اند از: Saic (مخفف Science Applications International Corporation) و شرکت بین‌المللی کاربردهای علوم (یکی از شرکت‌های بزرگ کالیفرنیا) و برخی از کارکنان این شرکت.

ورود گوگل به بازار قراردادهای نظامی ازنظر اقتصادی توجیه‌پذیر است. در زمان تشکیل «گوگل فدرال» در سال ۲۰۰۶، وزارت دفاع آمریکا بخش عظیمی از بودجه‌ی خود را به شرکت‌های پیمان‌کار اختصاص می‌داد. در سال ۲۰۰۶، از بودجه‌ی ۶۰ میلیارد دلاری اختصاص داده شده به امور اطلاعاتی، ۷۰ درصد یا به‌عبارتی ۴۲ میلیارد دلار به جیب پیمان‌کاران سرازیر شده بود.

این بدین معنی است که هرچند هزینه‌ها را دولت پرداخت می‌کند، کارها را شرکت‌هایی مانند لاکهید مارتین، Raytheon، بویینگ، Bechtel، Booz Allen Hamilton و دیگر شرکت‌های بانفوذ انجام می‌دهند. شایان ذکر است چنین وضعیتی فقط به بخش دفاعی محدود نمی‌شود. در سال ۲۰۱۷، دولت فدرال ۹۰ میلیارد دلار در زمینه‌ی فناوری اطلاعات هزینه کرده بود. همین بازار جایگاه پرسودی است که گوگل می‌خواهد در آن حضوری قدرتمند داشته باشد. موفقیت گوگل در این بازار هم کاملا تضمین شده است؛ چراکه محصولات ارائه‌شده‌ی گوگل در زمره‌ی بهترین‌ها هستند.

درادامه، با مثالی آشنا می‌شویم که اهمیت گوگل برای دولت ایالات متحده‌ی آمریکا را به ما نشان می‌دهد. در سال ۲۰۱۰، پس از نفوذی گسترده به سیستم‌های گوگل که منشأ آن به هکرهای چینی نسبت داده می‌شد، گوگل وارد توافقی مخفیانه با سازمان امنیت ملی آمریکا شد. به‌ادعای مقام‌هایی که از جزئیات توافق‌های امنیتی آگاه هستند، گوگل موظف شد اطلاعات مرتبط‌با ترافیک شبکه‌های خود را دراختیار سازمان امنیت ملی قرار دهد و درمقابل، این سازمان اطلاعات مرتبط‌با هکرهای خارجی را دراختیار غول دنیای جست‌وجو بگذارد.

این، توافقی متقابل بود: اطلاعات درمقابل اطلاعات. از نگاه سازمان امنیت ملی، در ازای تأمین امنیت گوگل، اطلاعات دراختیار این نهاد امنیتی قرار می‌گرفتند.

دستیابی به چنین توافقی کاملا منطقی جلوه می‌کرد. برخی از خدمات حیاتی وزارت دفاع و سازمان مرکزی اطلاعات و وزارت امورخارجه ازطریق سِرورهای گوگل ارائه می‌شدند. گوگل بخشی از خانواده‌ی نظامی آمریکا بود و در جامعه‌ی این کشور نقشی اساسی ایفا می‌کرد؛ بنابراین، لازم بود از چنین شرکتی دفاع شود.

باوجوداین، اهالی مانتن‌ویو فقط به همکاری با سازمان‌های امنیتی و نظامی بسنده نکردند. آن‌ها تلاش‌هایی در پیش گرفتند تا به تمام سطوح جامعه نفوذ کنند. سازمان‌های غیرنظامیِ فدرال، شهرداری‌ها، فرمانداری‌ها، واحدهای پلیس محلی، مراکز امدادی، بیمارستان‌ها، مدارس دولتی و انواع و اقسام شرکت‌ها و سازمان‌های غیرانتفاعی در میان اهداف گوگل قرار داشتند.

در سال ۲۰۱۱، اداره‌ی ملی اقیانوسی و جوّی که وظیفه‌ی تحقیق در زمینه‌ی آب‌وهوا و محیط‌زیست را برعهده دارد، استفاده از خدمات گوگل را شروع کرد. در سال ۲۰۱۴، سازمان‌های فعال در شهر بوستون از نیروی پلیس گرفته تا آموزش‌و‌پرورش، از خدمات گوگل استفاده کردند. ۷۶ هزار نفر از کارکنان سازمانی در شهر بوستون برای انجام امور سازمانی به خدمات گوگل وابسته هستند؛ حتی مواردی همچون ایمیل‌های قدیمی هم به سرویس اَبری گوگل منتقل شدند. سازمان جنگل‌بانی و اداره‌ی فدرال مدیریت بزرگ‌راه‌ها هم از دیگر مشتریانی هستند که از Google Earth و سیستم پست الکترونیک گوگل (جیمیل)‌ استفاده می‌کنند.

در سال ۲۰۱۶، شهرداری نیویورک قراردادی با گوگل به‌منظور برپاکردن ایستگاه‌های وای‌فای مجانی در سراسر شهر منعقد کرد. درعین‌حال، ایالت‌هایی همچون کالیفرنیا و نوادا و آیووا هم برای پیش‌بینی و دستگیری مجرمان سوءاستفاده‌کننده از نظام خدمات اجتماعی، به پلتفرم رایانش اَبری گوگل متکی هستند. علاوه‌بر این‌ها، افزون‌بر نیمی از مدارس دولتی ایالات متحده‌ی آمریکا هم زیر سلطه‌ی گوگل قرار دارند.

در جریان کنفرانسی در سال ۲۰۱۳ که به‌منظور اعطای قراردادهای دولتی در ایالت وایومینگ برگزار شده بود، اسکات سیابتری، نماینده‌ی فروش گوگل فدرال، در گفت‌وگو با کارکنان دولت به این موضوع اشاره کرد که خدمات این شرکت امکان تحلیل هوشمند را دراختیار فرماندهان و مدیران و افسران پلیس قرار می‌دهد. به‌ادعای سیابتری، گوگل به مشتریان خود اجازه می‌دهد در زمان مناسب، به اطلاعات مناسب دست پیدا کنند. وی در ادامه اظهار کرد:

آنچه انجام می‌دهیم این است که امکان جمع‌آوری و هماهنگ‌سازی و استفاده از [اطلاعات] را فراهم می‌کنیم.

سیابتری از نظارت بر شیوع بیماری آنفولانزا، نظارت بر گسترش سیل و آتش‌سوزی جنگل‌ها، کنترل اجرای قوانین به‌صورت امن، یکپارچه‌سازی دوربین‌های امنیتی و سیستم‌های تشخیص چهره و حتی واکنش به تیراندازی در مدارس به‌عنوان مثال‌هایی از کاربردهای خدمات گوگل یاد کرد. وی در تشریح کاربرد خدمات گوگل برای واکنش به تیراندازی در مدارس توضیح داد:

به‌طور فزاینده با این تقاضا روبه‌رو هستیم که نقشه‌های مدارس در مناطق مختلف را منتشر کنیم. اگر با تیرانداز در مدرسه درگیر باشیم، باید بدانیم هرچیزی در چه مکانی قرار دارد. توانایی مشاهده‌ی نقشه‌ی مدرسه و اجزای موجود در بخش‌های مختلف مدرسه با کمک گوشی‌های هوشمند، در چنین وضعیتی می‌تواند برای نجات جان افراد مهم باشد.

چند ماه پس از صحبت‌های سیابتری در وایومینگ، او با مقام‌های شهر اوکلند در ایالت کالیفرنیا دیدار کرد تا درباره‌ی همکاری در زمینه‌ی ساخت مرکز مراقبت‌های پلیس به مذاکره بنشیند.

ترکیب خدمات نظامی، انتظامی، دولتی، آموزشی، تجاری و خدمات مشتری‌محور، آن‌هم به‌گونه‌ای که تماما از مجرای سِرورهای گوگل عبور می‌کنند،  همچون زنگ‌خطر می‌تواند باشد. وکلا از تجاوز سرویس پست الکترونیک گوگل به حریم روابط میان وکلا و موکلان نگران هستند. والدین نیز از خود می‌پرسند غول دنیای جست‌وجو از اطلاعات جمع‌آوری‌شده از کودکانشان در مدرسه به چه منظوری استفاده می‌کند. ‌به‌راستی، داده‌هایی که در رگ‌های گوگل در جریان هستند، به چه منظوری استفاده می‌شوند؟ آیا تمام آن‌ها به سیستم نظارتی بزرگ گوگل وارد می‌شوند؟ حدومرزهای درنظر گرفته‌شده‌ی گوگل به کجا ختم می‌شوند؟ آیا اصلا حدومرزی وجود دارد؟ در پاسخ به تمام این پرسش‌ها، ساکنان مانتن‌ویو فقط پاسخ‌هایی مبهم و متناقض می‌دهند.

گفتنی است چنین دغدغه‌هایی فقط به گوگل مربوط نمی‌شوند. پشت نقاب هر شرکت بزرگی که روزانه از خدماتش استفاده می‌کنیم، سیستم نظارتی خصوصی بزرگی بنا شده که با دولت همکاری می‌کند. اگر به تصویر بزرگ‌تر نگاه کنیم، تفاوتی میان همکاری گوگل و دیگر شرکت‌ها با دولت ایالات متحده‌ی آمریکا وجود ندارد؛ بلکه صرفا گستره‌ی این همکاری‌ها متفاوت است. گستره و عمق همکاری گوگل با سازمان‌های دولتی و استفاده از فناوری‌های این شرکت به‌وسیله‌ی این سازمان‌ها است که باعث می‌شود بیش از دیگر شرکت‌ها زیر ذره‌بین قرار بگیرد.

گوگل فقط پیمان‌کار اطلاعاتی نیست؛ بلکه شرکتی بزرگ و جاه‌طلب است. این شرکت اغلب نقش سازمان همتا را برای آژانس‌های دولتی بازی می‌کند. غول دنیای جست‌وجو از منابع و قدرت مالی خود استفاده می‌کند تا شرکت‌های بزرگ نظامی را با خود همراه کند.

در سال ۲۰۰۸، گوگل در زمینه‌ی ماهواره‌ی جاسوسی GeoEye-1 با آژانس ملی اطلاعاتی‌جغرافیایی همکاری کرد و در زمان پرتاب ماهواره، نشان تجاری گوگل روی بدنه‌ی راکت حامل بود؛ علاوه‌براین، غول دنیای جست‌وجو حق انحصاری استفاده از داده‌های جمع‌آوری‌شده‌ی این ماهواره برای ایجاد نقشه‌های آنلاین را به‌دست آورد.

درحال‌حاضر، گوگل شرکت بوستون داینامیکس را خریده است؛ شرکتی که پیش‌ازاین در زمینه‌ی فروش ربات‌های نظامی به ارتش آمریکا ناکام مانده بود. سرمایه‌گذاری ۱۰۰ میلیون دلاری در CrowdStrike نیز ازجمله دیگر اقدامات درخورتوجه گوگل است. با این اوصاف است که گوگل یکی از شرکت‌های پیمان‌کار بزرگ نظامی و اطلاعاتی محسوب می‌شود. شایان ذکر است کمیته‌ی ملی حزب دموکرات وظیفه‌ی بررسی نقش هکرهای روسی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا را به این شرکت واگذار کرده بود.

اندیشکده‌ی Jigsaw نیز ازجمله سازمان‌هایی است که درکنترل اهالی مانتن‌ویو است. این اندیشکده‌ در زمینه‌ی حل مشکلات مرتبط‌با سیاست خارجی، ازجمله تروریسم و سانسور و جنگ‌افزارهای مجازی فعالیت می‌کند. در سال ۲۰۱۰، اریک اشمیت و جارد کوهن این اندیشکده را تأسیس کردند. کوهنِ ۲۹ ساله ارتباط نزدیکی با وزارت امورخارجه‌ی آمریکا دارد و در دوران ریاست‌جمهوری جورج واکر بوش و باراک اوباما به خدمت در این وزارت‌خانه مشغول بوده است. شایان ذکر است در همان زمان، پروژه‌های مهمی در زمینه‌ی سیاست خارجی و امنیت ملی به Jigsaw واگذار شدند.

برخی از پروژه‌های Jigsaw برای وزارت امور خارجه‌ی ایالات متحده‌ی آمریکا عبارت‌اند از: ۱. نظرسنجی برای دولت آمریکا به‌منظور کمک به آماده‌سازی پیش‌نویس قانون‌اساسی در کشور جنگ‌زده‌ی سومالی؛ ۲. ایجاد ابزارهایی برای پیگیری خریدوفروش اسلحه در جهان؛ ۳. کمک به ایجاد شرکتی نوپا برای مبارزه با سانسور اینترنتی در چین.

یکی دیگر از پلتفرم‌های ایجادشده‌ی Jigsaw، ابزاری است که برای مبارزه با جذب افراد به‌وسیله‌ی سازمان‌های تروریستی ازطریق اینترنت ایجاد شده است. این سیستم آن دسته از کاربرانِ علاقه‌مند گوگل به موضوعات تندروانه را شناسایی و آن‌ها را به سمت صفحات اینترنتی و ویدئوهای آماده‌شده‌ی وزارت امورخارجه‌ی آمریکا هدایت می‌کند. این صفحات و ویدئوها حاوی مطالبی هستند که می‌توانند کاربران را از عضویت در سازمان‌های تروریستی منصرف کنند. گوگل از این کار با عنوان «روش هدایتی» نام می‌برد و کوهن هم آن را به‌عنوان نوعی مبارزه با شورش‌های آنلاین تلقی می‌کند.

در سال ۲۰۱۲، پس از شدت‌گرفتن درگیری‌ها در سوریه و پشتیبانی آمریکا از برخی طرف‌های درگیر جنگ، وظیفه‌ی ارائه‌ی نقشه‌هایی با جزئیات بالا به Jigsaw واگذار شد. در عمل، Jigsaw باعث می‌شود مرز میان سیاست‌های خصوصی گوگل و سیاست‌های عمومی آمریکا ازبین برود. حتی در یکی از موارد، یکی از مقام‌های وزارت امورخارجه‌ی آمریکا Jigsaw را به تلاش برای تغییر حکومت‌های خاورمیانه متهم کرد. فرد بورتون، مدیر سازمان اطلاعات بین‌المللی Stratfor و مأمور پیشین شاخه‌ی اطلاعاتی وزارت امو خارجه‌ی آمریکا در‌این‌باره می‌گوید:

گوگل پشتیبانی تمام‌عیار کاخ‌سفید و وزارت امورخارجه را به‌دست می‌آورد. درعمل، آن‌ها مشغول انجام کارهایی هستند که CIA هم توانایی انجام آن‌ها را ندارد.

درمقابل، غول دنیای جست‌وجو انتقادات مطرح‌شده‌ی دیگران را مردود می‌شمارد. دراین‌باره، اریک اشمیت در مصاحبه با وب‌سایت Wired می‌گوید:

در تغییر حکومت‌ها نقشی نداریم و چنین کاری انجام نمی‌دهیم؛ اما اگر کار ما به شهروندان قدرت می‌دهد تا با [کمک] گوشی‌های هوشمند و اطلاعات به تغییر در کشور خود دست بزنند، خُب، این احتمالا دستاورد خوبی است؛ این‌طور فکر نمی‌کنید؟

همکاری Jigsaw با وزارت امورخارجه هم‌اکنون نیز نگرانی‌هایی به‌همراه داشته است؛ اما اگر همکاری‌های گوگل با این وزارت‌خانه گسترده‌تر شود، فعالیت‌های Jigsaw فقط به‌منزله‌ی نوک قله خواهد بود؛ قله‌ای که هنوز به‌طور کامل دیده نشده است. از یک سو، اهالی مانتن‌ویو در‌حال‌انعقاد قراردادهای بیشتر با سازمان امنیت ملی هستند و بیش‌ازپیش با دستگاه اطلاعاتی آمریکا پیوند می‌خورند و از سوی دیگر، شاهد پررنگ‌ترشدن نقش گوگل در عرصه‌های بین‌المللی هم هستیم.

در مصاحبه‌ای با نشریه‌ی Financial Times در سال ۲۰۱۴، لری پیج در نگاهی به صد سال آینده می‌گوید:

اهداف اجتماعی در زمره‌ی اهداف اصلی ما قرار دارند. حرف ما در گوگل همیشه همین بوده است: برخی سؤال‌های اساسی که مردم به آن نمی‌اندیشند. برای مثال، چگونه مردم را هماهنگ کنیم؟ چگونه به آن‌ها انگیزه بدهیم؟ مسئله‌ی جذاب دیگر این است که چگونه به نظام‌های دموکراتیک خود نظم ببخشیم؟ می‌توانیم بسیاری از مشکلاتی را حل کنیم که به‌عنوان انسان با آن مواجه هستیم.

آنچه از گفته‌های پیج برداشت می‌شود، این است که از دیدگاه او، گوگل به‌عنوان مرکز پیشرفت‌های انسان در صد سال آینده قلمداد می‌شود.

منبع: زومیت

درباره نویسنده

پست های مرتبط

پاسخ دهید


خبرگزاری هرانا

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Type The Red Captcha Characters Below.